سارینا

...

اين روزها سارينا جون كه 2 سال و 2 ماهشه خيلي شيرين زباني مي كنه و خيلي علاقمند به شعر ياد گرفتن شده و هر شعري رو كه چند بار براش مي خوني بعد خودش همه اش رو مي خونه ، شعرهايي كه سارينا خانم الان مي خونه : "         جوجه  جوجه  طلائي   نوكت  سرخ و حنائي   چگونه بيرون جستي   تخم  خود را شكستي     گفتا  جايم  تنگ بود   ديوارش از سنگ  بود   نه پنجره ،  نه در داشت   نه كسي ز من خبر داشت         &...

    امروز شنبه 29 مهرماه است چند وقتيه كه هوا سرد شده و سارينا جون هم بهانه پارك رو ميگيره ما هم امروز دختر گلي رو برا بازي كردن به شهربازي سرپوشيده مجتمع آفتاب برديم كه خيلي هم به اون خوش گذشت .   سرسره بازی کرد هواپیما ،فیل، اسب موزیکال تکان دهنده و اسب موزیکال گردان سوار شد و کلی لذت برد ...

چند چيز كه خيلي خيلي مورد علاقه سارگل جونه و هرچي بخوره اصلا" سير نميشه : اول از همه شكلات     بعدشم بستني      آب نبات     از ميوه ها هم : هندونه       موز     انار   ...

  ...

  دخمل نازم روزت مبارک .   انشاءالله بزرگ شی برا خودت خانوم خانما بشی و من موفقیاتم بهت تبریک بگم. اما حالا تا میتونی بچگی رو دریاب ، تا می تونی بازی کن ، تا میتونی شیطنت کن . تا می تونی شیرینی کن.       دوست دارم وقتی قاطی آدم بزرگا شدی با دل سیر از بچگی دل بکَنی. ولی صفای کودکی ؛ صداقت کودکی ، سادگی کودکی ، شادی و نشاطشم با خودت توشه بزرگی کنی.   ديروز يكشنبه  16 مهرماه روز جهاني كودك بود ساعت 3 بعداز ظهر جشن بادبادكها بود ولي سارينا جون چون خواب بود و كمي هم تب داشت هوا هم ابري بود نبردمش .          شانزدهم مهر بر...

      امروز سه شنبه و 28 شهريور 91 و روز ميلاد حضرت معصومه است كه به روز دختر نامگذاري شده است . عزيز دلم روزت مبارك .    كویر براى حضورت نورانى مى‌شود وپنجره‌هابه شوق رویت، نیمه شبى رابه سوى خورشید باز نمى‌شوند. كوچه پس كوچه هاى قم به یمن حضورت نورانى مى‌شوند و سروهاى آزاد به احترامت قیام مى‌كنند.   آرام آرام، بر پهنه كویر حضور پرولایت شكوفه مى دهد ; غربت به یمن غریب معنا مى‌یابد.   دلم مى خواهد برایتان از بانویى سخن بگویم كه خیال سبزتان نیمه شبى بر اقامه سبزش سلام مى‌دهد و در آینه حرمش چهره آراید.   برایتان از بانویى سخن مى...

      امروز 15 مرداد و 16 ماه رمضان مبارك است ديروز تولد 2 سالگي سارينا جون به سال قمري بود . سارينا الان ديگه تقريبا" كامل حرف مي زنه و قسمتي از لباس پوشيدن  ، غذا خوردن ،با آجراش چيز درست كردن رو و ...ياد گرفته. چون هنوز عزاداريم مراسم خاصي برا سارينا نداشتيم .     ...