شعرهاي دوست داشتني سارينا
اين روزها سارينا جون كه 2 سال و 2 ماهشه خيلي شيرين زباني مي كنه و خيلي علاقمند به شعر ياد گرفتن شده و هر شعري رو كه چند بار براش مي خوني بعد خودش همه اش رو مي خونه ، شعرهايي كه سارينا خانم الان مي خونه :
"
جوجه جوجه طلائي
دادم به خود يك تکان
"
"انار
صد دانه یاقوت
دسته به دسته
با نظم و ترتیب
یک جا نشسته
هر دانه ای هست
خوش رنگ و رخشان
قلب سفیدی
در سینه ی آن
یاقوتها را
پیچیده با هم
در پوششی نرم
پروردگارم
هم ترش و شیرین
هم آبدار است
سرخ است و زیبا
نامش انار است
"
"
دستمال من زير درخت آلبالو گم شده
سواد داري نه نه
بيسوادي نه نه
پس تو گل من هستي "
"
آهویی دارم خوشگله فرار کرده ز دستم
دوریش برام مشکله کاشکی اونو می بستم
ای خدا چی کار کنم آهو مو پیدا کنم
ای خدا چی کار کنم آهو مو پیدا کنم
وای چکنم وای چکنم کجا اونو پیدا کنم
کاشکی اونو می بستم
کاشکی اونو می بستم
"
"
خونه مادربزرگه هزار تا قصه داره
خونه مادربزرگه حرفهاي تازه داره
خونه مادربزرگه شادي و غصه داره
خونه مادربزرگ گیاه و سبزه داره
كنار خونه من هميشه سبزه زاره
دشتهاش پر از بوي گل
اينجا همش بهاره
دل وقتي مهربونه
شادي مياد می مونه
خوشبختي از رو ديوار پر ميكشه تو خونه "