ساريناسارينا، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

سارینا

اتفاقات آخر تعطيلات نوروز 92

1392/2/8 9:33
نویسنده : ماماني
119 بازدید
اشتراک گذاری

روزهاي پاياني تعطيلات نوروز 92 است . شب بود سارينا جون مرتب اينطرف و اونطرف مي دويد و بازي مي كرد رفتم كه دستش رو بگيرم خودش رو از دستم كشيد و يهو صداي گريه اش بالا رفت و آي دستم آ دستم . هرچي هم تكونش مي داديم آروم نمي شد و يه دست گريه مي كرد خيلي ناراحت شده بوديم گفتيم حتما دستش شكسته زود آماده شديم و برديمش دكتر از دستش عكس گرفتند دكتر گفت كشيدگيه و بايد چند وقتي بي حركت بمونه تا خوب بشه ما هم تو آتل براش گذاشتيم ولي سارينا طاقت نمي آورد آروم يه جا بشينه چند شب و روز همينطور درد مي كشيد و تا دستش تكون مي خورد داد و بيداد مي كرد . شبها كه اصلا" نمي تونست بخوابه تا بالاخره تعطيلات تموم شد همون روز نوبت پيش يه متخصص ارتوپد براي بعد از ظهر براش گرفتيم كه ببريم .

 

 

 

niniweblog.com

صبح اول روز بعد تعطيلات اداره اومديم سارينا جون هم پيش خانم مربيش . حدوداي ساعت 11 بود كه مربيش تماس گرفت كه سارينا يه لقمه غذا خورده و الان هي گريه مي كنه ميگه گلوم درد ميكنه منم با ناراحتي خيلي سريع خودم رو پيشش رسوندم ، خانم مربيش گفت يه چيزي وسط لوزه هاش ديده منم با باباش تماس گرفتم اونم زود اومد و برديمش اورژانس چند جا برديمش تا بالاخره يه دكتر با كمك چند تا از پرستارا يه چوب باريك بلند كه مثل تيغ ماهي بود با كمك پنس از گلوش كشيد بيرون . خدا به همون رحم كرد و خطر رفع شد . خدايا هزار مرتبه شكرت .

 

niniweblog.com

بعدازظهر هم برديمش پيش دكتر ارتوپد و با ديدن دست سارينا و عكسش گفت ارنجش در رفته و با يه دست سريع جا نداخت سارينا جون كمي گريه كرد ولي بعدش ديگه آروم شد و دستش خوب شد . باز خدايا شكرت . از اين همه لطف و محبت بي پايانت . 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سارینا می باشد