روزهاي پاياني تعطيلات نوروز 92 است . شب بود سارينا جون مرتب اينطرف و اونطرف مي دويد و بازي مي كرد رفتم كه دستش رو بگيرم خودش رو از دستم كشيد و يهو صداي گريه اش بالا رفت و آي دستم آ دستم . هرچي هم تكونش مي داديم آروم نمي شد و يه دست گريه مي كرد خيلي ناراحت شده بوديم گفتيم حتما دستش شكسته زود آماده شديم و برديمش دكتر از دستش عكس گرفتند دكتر گفت كشيدگيه و بايد چند وقتي بي حركت بمونه تا خوب بشه ما هم تو آتل براش گذاشتيم ولي سارينا طاقت نمي آورد آروم يه جا بشينه چند شب و روز همينطور درد مي كشيد و تا دستش تكون مي خورد داد و بيداد مي كرد . شبها كه اصلا" نمي تونست بخوابه تا بالاخره تعطيلات تموم شد همون روز نوبت پيش يه متخصص ارتوپد براي بعد از ظهر ب...