سارينا در مراسم 22 بهمن سال 91
عاشوراي حسيني سال 90
شعرهاي دوست داشتني سارينا 3
دويدم و دويدم سر كوهي رسيدم دو تا خاتونو ديدم يكيش به من آب داد يكيش به من نون داد نونو خودم خوردم آبو دادم به زمين زمين به من علف داد علفو دادم به بزي بزي به من شير داد شير و دادم به نانوا نانوا به من آتيش داد آتيشو دادم به زرگر زرگر به من طلا داد طلا رو دادم به خياط خياط به من لباس داد لباسو دادم به مامان مامان به من دو تا خرما داد يكيش خودم خوردم يكيش دادم به دوستم دوستم به من كتاب داد ...
شعرهاي دوست داشتني سارينا 2
شعر كوچولويم كوچولو كوچولويم كوچولو صورتم مثل هولو قد و بالام كوتاهه چشم و ابروم سياهه مامان خوبي دارم ميشينه توي خونه ميدوزه دونه دونه لباس بچه گونه مي پوشم خوشگل ميشم عين دسته گل ميشم ******************** ...
عاشوراي حسيني سال 89
عاشوراي حسيني
مصيبت بزرگ
شعرهاي دوست داشتني سارينا
اين روزها سارينا جون كه 2 سال و 2 ماهشه خيلي شيرين زباني مي كنه و خيلي علاقمند به شعر ياد گرفتن شده و هر شعري رو كه چند بار براش مي خوني بعد خودش همه اش رو مي خونه ، شعرهايي كه سارينا خانم الان مي خونه : " جوجه جوجه طلائي نوكت سرخ و حنائي چگونه بيرون جستي تخم خود را شكستي گفتا جايم تنگ بود ديوارش از سنگ بود نه پنجره ، نه در داشت نه كسي ز من خبر داشت &...
شهربازي
امروز شنبه 29 مهرماه است چند وقتيه كه هوا سرد شده و سارينا جون هم بهانه پارك رو ميگيره ما هم امروز دختر گلي رو برا بازي كردن به شهربازي سرپوشيده مجتمع آفتاب برديم كه خيلي هم به اون خوش گذشت . سرسره بازی کرد هواپیما ،فیل، اسب موزیکال تکان دهنده و اسب موزیکال گردان سوار شد و کلی لذت برد ...